فهرست استاد مغز

کلینیک باسابقه روانشناسی کودک و نوجوان

اشتراک گذاری این مطلب: 

برای آغاز بهبود و حل انواع مشکلات تربیتی یا بالینی فرزندانتان با ما تماس بگیرید.

برخی موضوعات تربیتی و روانشناسی را با هم مرور کنیم:

مفهوم و علت اضطراب جدایی

اضطراب جدایی مرحله‌ای طبیعی از رشد عاطفی کودک است و زمانی شروع می‌شود که کودکان کم‌کم تشخیص می‌دهند که افراد و اشیا حتی زمانی که حضور ندارند همچنان وجود دارند که این مفهوم را «اصل پایداری شیء» می‌نامند.

اگر از دیدگاه علم تکامل به اضطراب جدایی نگاه کنید نیز منطقی است، زیرا یک کودک بی‌دفاع به طور طبیعی از جدا شدن از کسی که از او مراقبت و محافظت می‌کند ناراحت و آشفته می‌شود. از بسیاری جهات،‌ رویکردهایی که به کودکان و اضطراب وجود دارد مبتنی بر فرهنگ است. کشورهای غربی تمایل دارند که از همان سن پایین روی استقلال کودک تأکید کنند اما در بسیاری از دیگر فرهنگ‌ها، کودکان در سال اول زندگی‌شان به ندرت از مادرشان جدا می‌شوند.

ریشه و منشأ این مرحله از رشد هرچه که باشد، اضطراب جدایی برای والدین و کودک هر دو ناراحت‌کننده است اما نکتهٔ مهم و آرامش‌بخش این است که اضطراب جدایی گذراست و شما می‌توانید کارهایی برای کنترل و مدیریت آن انجام دهید، پس در این مقطع زمانی بهتر است‌ سعی کنید به جای غصه خوردن، از این حس شیرین و خوشایند که شما برای کودکتان مهم‌تر از هر کسی هستید لذت ببرید.

سن وقوع اضطراب جدایی در کودک

کودکان می‌توانند علائم اضطراب جدایی را از شش یا هفت ماهگی هم نشان دهند، اما برای بیشتر کودکان این اضطراب در فاصلهٔ ۱۰ تا ۱۸ ماهگی به اوج خود می‌رسد و تا سه سالگی هم می‌تواند ادامه یابد. در بیشتر موارد، اضطراب جدایی زمانی بروز می‌کند که شما کودک را ترک می‌کنید تا به سر کار بروید یا در خارج از خانه کاری را انجام دهید. کودک شما می‌تواند اضطراب جدایی را شب‌ها، یعنی وقتی در رختخواب خوابانده شده است و شما در اتاق کناری هستید نیز تجربه کند. اضطراب جدایی معمولاً وقتی کودکان به دو سالگی می‌رسند کاهش پیدا می‌کند.

برای درمان اضطراب جدایی فرزندتان ما بهترین مشاوران را به شما معرفی میکنیم.

افزایش اعتماد به نفس در کودکان

اعتماد به نفس در واقع یعنی باور به توانایی‌های خود. اینکه فردی بداند می تواند کاری را انجام بدهد و یا توانایی مواجهه با موقعیت های مختلف زندگی را دارد و می تواند در شرایط مختلف، از خود واکنش های درستی نشان دهد به این معناست که این شخص دارای اعتماد به نفس می باشد.

در واقع اعتماد به نفس با میزان توانایی های افراد ارتباط مستقیمی دارد.ممکن است شخصی در یک حوزه که در آن متخصص است و تجربه بیشتری دارد احساس اعتماد به نفس بالایی کند (زیرا می داند می تواند در این حوزه به خوبی عمل کند) اما از سوی دیگر ممکن است در موقعیت های دیگری که برای او پیش می آید به دلیل عدم تجربه کافی و دارا نبودن مهارت دچار احساس کمبود اعتماد به نفس شود.

پس به این نتیجه می رسیم که هرچقدر در زمینه های مختلف مهارت های بیشتری کسب کنیم، موجب افزایش اعتماد به نفس ما خواهد شد. این را به خاطر داشته باشید که اعتماد به نفس یک احساس درونی است و صرفاً با توجه به علائم بیرونی نمی‌توان گفت که فردی اعتماد به نفس دارد یا خیر. افراد بسیاری در جهان وجود دارند که از لحاظ ظاهری همه شرایط زندگی آنها ایده آل و مناسب است اما دچار اعتماد به نفس پایینی هستند.

بیشتر بدانیم:  نوروفیدبک چیست؟

والدین نقش شاه کلید مشکلات را ایفا می کنند

مادرهایی که در هر موقعیتی سعی می کنند حلال مشکلات فرزندان خود باشند،در اصل قاتل اعتماد به نفس کودک خود هستند.این که مرتب به محض بروز کوچکترین مسئله ای پدر یا مادر وارد شده و سعی می کند آن مشکل را از سر راه بردارد و یا حتی گاهی اوقات عامل ایجاد آن مشکل را که ممکن است شخص دیگری نیز باشد از زندگی فرزند خود حذف می‌کنند غافل از این که کودک باید بیاموزد که خود به تنهایی چگونه بتواند مشکلات خود را در جامعه حل کنند.

بارها مشاهده کرده ایم در مهدکودک یا در دوران مدرسه به محض اینکه مشکلی برای کودکان ایجاد می شود والدین آنها مداخله می‌کنند و سعی می‌کنند آن مسئله را به شیوه خود حل کنند.اما این موضوع کاملاً اشتباه است.شما باید اجازه دهید که فرزندتان خودش این مشکل را مدیریت کرده و برای آن راه حل پیدا کند.

در غیر این صورت او هرگز نمی تواند در برابر سایر مشکلات زندگی از خود واکنش صحیحی نشان دهد و قطعاً در سنین بزرگسالی قدرت تصمیم‌گیری و حل مسئله او تا حد قابل توجهی کاهش خواهد یافت.بنابراین اجازه دهید مسائل کوچکی که امکان حل شدن آنها توسط خود فرزندتان وجود دارد به وسیله او مدیریت شود.

لجبازی:

قبل از دو سالگی، کودک اولین فعالیت های به ظاهر لجبازی گونه را انجام می دهند ولی در اصل لجبازی به حساب نمی آید، زیرا اولین عامل استقلال او در این سن در حال شکل گیری است و می تواند مستقلانه حرکت کند و روی پاهای خود بایستد و بدون کمک والدینش راه برود. اولین کلمات «من، خودم، نه و…» شکل می گیرد و کودک با گفتن این کلمات و انجام فعالیت های مستقلانه، اولین لجبازی ها را شکل می دهد.

در سن چهار سالگی، به خاطر شکل گیری «خود»،  مخالفت کردن ها شدیدتر می شود و دعوا بین والدین و کودک به اوج خود می رسد. کودکی که تا دیروز اطاعت می کرده، اکنون تبدیل به یک کودک لجباز تمام عیار شده است.

دلایل لجبازی کودک چیست؟

محک زدن اطرافیان و جلب توجه:

همانطور که گفته شد، کودک برای امتحان والدین گاهی اوقات لجبازی می کند و اگر به نتیجه دلخواه خود رسید، این عمل را تکرار خواهد کرد.

فشار والدین برای تربیت درست:

بعضی والدین بی تجربه فکر می کنند اگر دائم به بچه امر و نهی کنند، کودک بهتر تربیت می شود.

فرصت ندادن به بچه:

با محدود کردن کودک به انجام کارهایی خاص، خلاقیت از کودک گرفته می شود و کودک در صورت عدم تحمل شرایط، دست به لجبازی می زند.

بی توجهی و بی مهری والدین:

گاهی کودک برای آنکه از والدین خود محبتی را دریافت نکرده اند، برای تنبیه آن ها دست به لجبازی کردن می زنند.

تولد نوزاد جدید:

کودکان بسیار حساس هستند، در هنگام تولد نوزاد جدید، نا خودآگاه بیشتر توجه اعضا خانواده بر کودک جدید معطوف می شود، برای جلوگیری از این حالت بهتر است شرایط کودک جدید برای فرزند بزرگ تر توضیح داده شود. لجبازی کودک در این شرایط طبیعی است و باید تحمل شود.

ما یکی از بهترین مراکز مشاوره و روانشناسی کودک و نوجوان در مشهد را به شما معرفی میکنیم.